

رشد مهارتهای شنوایی در کودک درگیر افت شنوایی
رشد شنوایی فرآیندی است که طی آن کودک می آموزد که پیام های شنوایی و صوتی را شناسایی نموده و بفهمد. در برنامه های توانبخشی شنوایی در کودکان درگیر افت شنوایی تلاش میشود تا با شیوه های مختلف از باقیمانده شنوایی بصورت مناسب و بهینه استفاده شده و زبان گفتار وی حفظ شود. برای اینکه کودک بتواند از باقیمانده شنوایی خود بصورتی مناسب بهره گیرد موارد زیر باید انجام شوند :
- شناسایی سریع و زودهنگام افت شنوایی
- استفاده دائم از سمعک مناسب
- اعتقاد والدین به اینکه ظرفیتهای شنوایی کودکشان قابل رشد و افزایش هستند.
- ارائه برنامه آموزشی توسط متخصصین با تجربه که همین اعتقاد را دارند (یعنی قابلیت رشد ظرفیتهای شنوایی کودک)
- در روند رشد گفتار-زبان کودک باید از رشد همزمان تواناییهای کودک در حوزههای مختلف یعنی جنبۀ شناختی، عاطفی-اجتماعی، حرکتی و کمک – به- خود (self-help) مطمئن شویم. در سالهای پیش دبستان مهمترین عامل تأثیر گذار در روند توانبخشی شنوایی والدین هستند. در این دوره والدین نقش بسیار بازر و مهمی را در حفظ، نگهداری و بکارگیری سمعک، ایجاد یک محیط یادگیری شنوایی غنی و تدارک تجارب مفید شنوایی بازی میکنند.
روش های تقویت
اولین قدم در رشد و بلوغ مناسب شناسایی زود هنگام است. ظرفیت کودکان در یادگیری زبان ظرف ۳ سال اول زندگی بسیار بالا است. کودک دچار افت شنوایی شدید تا عمیق که مشکلش ظرف چندماهه اول زندگی شناسایی نگردد، در کسب و یادگیری مهارتهای ارتباطی گفتاری به سختی مشکل پیدا میکند. تحقیقات نشان داده اند که اگر فرد از آغاز زندگی در معرض تحریک های صوتی و شنوایی قرار نگیرد (به دلایل مختلفی مثل افت شنوایی) دچار مشکلات عملکردی و حتی آتروفی فیزیولوژیک در ساختارها و ایستگاه های شنوایی میگردد. با تشخیص سریع افت شنوایی این امکان فراهم میشود تا اطلاعات شنوایی را بتوان در کنار و به موازات سایر اطلاعات حسی (مثل بینایی، لامسه، بویایی) به کودک ارائه داد. شناسایی سریع مشکل شنوایی معمولاً منتج به ارائه روش ها و دستگاه های تقویتی (در سریعترین زمان ممکنه) به کودک است. ولی تنها تجویز این وسایل (مثل سمعک) لزوماً دلیل بر استفاده درست از آنها نیست. والدین باید بپذیرند که در تمام شرایط از این وسیله استفاده کنند؛ در غیر این صورت و در صورت عدم استفاده از این وسایل عملاً اقدام مفیدی برای کودک انجام نشده است. پس دومین گام مهم در این روند بکارگیری و استفاده درست و صحیح از وسیله تقویتی است.
سمعک
انتخاب سمعک روندی پیچیده است و به همکاری ادیولوژیست، والدین و مربی (مثلاً متخصص تربیت شنوایی و گفتار درمان) نیاز دارد. ادیولوژیست آگاهی های لازم در مورد توانمندی سمعک و ارزیابی های جامع و کامل شنوایی را ارائه میدهد. مسئولیت والدین حفظ و نگهداری و استفاده مناسب و درست از سمعک است. مربی یا متخصص تربیت شنوایی (که میتواند یک ادیولوژیست باشد) با بررسی و شناسایی رشد کودک، شرایط خانواده (مثلاً عکس العمل نسبت به وجود افت شنوایی در کودک) ، شرایط صوتی و آکوستیکی شنوایی و گفتار نحوۀ آموزش ها را شکل میدهد.
پس از تجویز و تنظیم سمعک، این وسیله باید بطور منظم و دوره ای ارزیابی شود. دقت در مورد اقسام قالب ها و نحوۀ طراحی و انتخاب آنها، در کنار توجه به تنظیمات بهینه سمعک بسیار سودمند خواهد بود. طراحی درست قالب نه تنها بر کیفیت صداهای سمعک اثر میگذارد بلکه مانع از ایجاد صدای سوت میشود. البته در اطفال کم سن (زیر ۶ ماه) حتی علیرغم بهترین قالبگیری، فیتینگ قالب و مواد و نوع آن، معضل سوت زدن بسیار شایع است؛ چرا که جابجاییهای قالب و درآمد های آن از گوش بسیار زیاد اتفاق میافتد. معمولاً والدین در برخورد با مشکل سوت زدن سمعک دو کار انجام میدهند : ۱) صدای سمعک را کم میکنند. ۲) کلاً سمعک را درمیآورند.
این دو شیوه مطلوب نیستند چون کودک را از شنیدن اطلاعات صوتی و شنیداری کامل و درست محروم مینمایند. راه حل این مشکل (یعنی سوت زدن)، اولاً قرار دادن درست سمعک و قالب روی گوش است. ثانیاً باید کاری کرد که سمعک و قالب کمتر از گوش در بیاید؛ مثلاً به روش های زیر : استفاده از بندهای نگهدارنده سمعک-در مواردی و بعنوان اقدام نهایی از چسبهای نواری سازگار با پوست بدن برای فیکس و ثابت شدن قالب یا سمعک استفاده شود– از تلهای پارچه ای سر به نحوی استفاده شود که روی قالب و شیلنگ را بگیرد ولی در عین حال کمترین مزاحمت را برای میکروفون سمعک پدید آورد.
اگر لازم باشد باید سمعک را با ملحقات اضافی خریداری کرد مثل سیستم FM. این سیستم اجازه میدهد تا صدای والدین بدون مزاحمت ناشی از سروصداهای محیط اطراف به گوش کودک برسد. بکارگیری این سیستم در سالهای اولیه یادگیری به کودک کمک بسیار زیادی میکند و اجازه میدهد تا او از باقیمانده شنوایی اش بهتر استفاده کند. همچنین با ترفندهای خاص میتوان FM را در کاشت حلزون نیز بکار گرفت.
کاشت حلزون
کودکانی که پس از یک دوره نسبتاً طولانی استفاده از سمعک و تربیت شنیداری مناسب هیچ پیشرفت شنیداری نداشته باشند کاندید کاشت حلزون خواهند بود. پاسخ و عملکرد این کودکان با استفاده از سمعک و بدون استفاده از این وسیله یکسان است و فرق چندانی نمیکند. کاشت حلزون یک نمونۀ بسیار پیشرفته از تکنولوژی موجود در عرصه علوم شنوایی است و در جمع خاصی از کودکان یا افراد دچار افت شنوایی عمیق کمک شایانی خواهد نمود. شایان ذکر است که تنها تهیه و خرید وسایلی مثل سمعک یا کاشت حلزون تضمین کننده یادگیری گفتار و زبان در کودک نیست. درست مثل اینکه برای کودک خود دوچرخه بخرید. تنها با خرید دوچرخه نمیتوان مطمئن شد که کودک دوچرخه سواری را یاد خواهد گرفت. باید حتماً به روش های خاص دوچرخه سواری را به او آموخت و با تمرینهای ویژه شرایط دوچرخه سواری را به کودک تعلیم داد. سمعک و کاشت حلزون نیز چنین هستند. باید در کنار آن از تمرین ها و تکنیک های ویژه تربیت شنوایی و مداخلات توانبخشی بهره گرفت. بدون انجام این آموزش ها نمیتوان از اثربخشی این وسایل کمکی در ایجاد و بازسازی گفتار و زبان در کودک مطمئن شد. آموزش شنوایی و یادگیری شنیدن به زمان، دقت، توجه و تمرین نیاز دارد. بزرگسالان نیز باید محیط مناسب را برای رشد و تکامل شنیدن در کودکان فراهم سازند.
عناصر و اجزاء رشد شنوایی
رشد طبیعی و هنجار شنوایی، در کودک سالم و در کودک دچار افت شنوایی مراحل مشابهی دارد، اما سرعت پیشرفت و تکامل در کودک دچار نقص شنوایی کندتر می باشد. کودک دچار نقص شنوایی به شدت به شناسایی افت شنوایی و تجویز سمعک یا وسیله تقویتی مناسب در سال اول زندگی اش نیاز دارد.
در سال اول زندگی ارتباط موثری بین والدین و طفل شکل میگیرد که پاسخ های کلامی، حرکتی و اجتماعی کودک را به وقایع شنیداری تقویت می نماید. چون والدین به شیوۀ ارتباطی و گویشی با این پاسخ ها تعامل می نمایند کودک هم می آموزد که صداها را با منبع و معانی آنها عجین سازد. ظرف یک سال نوپایان بتدریج صداهایی را که شنیده اند به صورت کلامی بازسازی میکنند. در واقع این همان قان و قون کردن است که یک جزء عملکردی مهم است که فعالیت ها و عملکردهای شنیداری و حرکتی مغز را مشخص ساخته و در واقع این دو را با هم عجین میسازد. پس مکانیزم فیزیکی و بازخوردی شنوایی راهی است که به کمک آن طفل بطور تقریبی شکل زبان گفتاری والدین را یاد میگیرد. بطور طبیعی هرچه شنوایی کودک بهتر باشد و یا کودک از تقویت یا سمعک مناسب تری استفاده کند این ابعاد گفتاری آموخته شده بیشتر می شود. عناصر کلیدی رشد شنیداری عبارتند از : ۱) کشف؛ ۲) تمایز؛ ۳) بازشناسی؛ ۴) درک.
کشف
کشف یعنی آگاهی کودک از وجود صدا و اینکه یادبگیرد که به صدا توجه کند. در مرحله کشف کودک به بود یا نبود صدا پاسخ میدهد. در اکثر کودکان دچار نقص شنوایی این مرحله فقط به کمک تقویت صدا (بوسیله وسایلی مثل سمعک) میسر میشود. در کنار آن به والدین آموزش داده می شود که توجه کودک شان را در محیطش به صداهای مختلف (زبانشناختی و غیر زبانشناختی) جلب نمایند. به همین دلیل والدین نقش بسیار کلیدی و مهم دارند. اصلی ترین نقش پدر و مادر کمک به کودک دچار نقص شنوایی است تا بتواند به گفتار توجه نموده و پاسخ دهد.
تمایز
توأم با اینکه کودک می آموزد تا تفاوت صداها را دریابد تمایز شکل میگیرد. تمایز شدت، زیر و بمی، زمان تداوم و زمانبندی صداها در ابتدا شکل میگیرند. مثلاً در آغاز کودک میتواند مکالماتی را که حامل یک حالت تهییج و هیجانی هستند تمیز دهد قبل از آنکه بتواند دلیل و محتوای این حالت هیجانی را دریابد. در مرحله تمایز کودک درمی یابد که اشیاء افراد و موقعیت ها صداهای متفاوتی مخصوص به خود دارند. تمایز به کودک اجازه میدهد تا دریابد که آیا الگوهای شنیداری مثل هم هستند یا با هم فرق دارند. در روند رشد، چگونگی تفاوت صداها و اینکه آیا این صداها حامل چه معانی هستند بعدا رخ می نمایند.
بازشناسی
در این مرحله کودک میتواند مجموعه خاصی از صداها را تکرار نموده و به مصادیق این صداها اشاره کند. بازشناسی به حافظه نیاز دارد نه به فهمیدن صداها. مثلا کودک میتواند در پاسخ به صداهای «ماووو» عروسک گاو را شناسایی کند و با شنیدان صدای «میو» به عروسک گربه اشاره نماید. او این کار را صرفاً براساس این که یکی از این صداها طولانی تر و دیگری کوتاه تر است انجام میدهد. کودک این کار را براساس بازشناسی صداهای طولانی از کوتاه انجام میدهد.
درک
درک پیامهای صوتی بر پایه موارد زبانشناسی مرحله نهایی و بسیار و بسیار پیچیدۀ رشد و بلوغ شنیداری است. در این مرحله کودک علاوه بر تکرار صداها نشان میدهد که معنی صداهای دریافتی را نیز میفهمد. در سنین کم، کودکان، از رفتارهای غیرکلامی برای نمایش فهم شان از اصوات بهره میبرند. مثلاً وقتی والدین با عجله میگویند «خداحافظ! بای! » کودک دستش را تکان داده یا لباسش را درمی آورد. چنین کودکی در مرحله کشف از وجود صدا آگاه است. در مرحلۀ تمایز کودک میداند که والدنیش عجله دارند و مهارتهای بازشناسی کودکانه به طفل اجازه میدهند تا والدین را بعنوان منبع صدا نگاه کند، حتی پیش از َآنکه مهارت های زبانشناسی به او اجازه تکرار نسبی «بای بای» را بدهد. با درک و فهم آنچه که کودک دریافت میکند، چرخۀ اتصال صدا به معانی کامل میشود. محرک شنیداری (بای بای!) با عملکرد شناختی (یعنی به خاطر سپاری تجربه یا تجارب مرتبط با «بای بای») عجین شده و یک پاسخ حرکتی مناسب را (دست تکان دادن) ایجاد میکند.
فرآیند طولانی رشد شنیداری با توجه آغاز و به درک ختم میشود. تنها با انتخاب بهترین نوع سمعک نمیتوان انتظار داشت که افت شنوایی بطور کامل جبران شده و یا کسب و یادگیری گفتار محاوره ای از طریق شنیدن در کودک شکل بگیرد. سمعک شنوایی کودک را تقویت میکند ولی عمل «گوش کردن»، رفتاری است که باید به کودک آموخته شود و این کار از طریق آموزش ها و کلاس های ویژه میسر میگردد.
خلق محیطی برای گوش کردن
دنیایی که کودک در دوران جنینی دارد دنیای ساکت و بی سروصدایی نیست. هفت هفته پس از لقاح یعنی حدود سن ۵/۲ تا ۳ ماهگی جنینی حلزون شنوایی فعالیتش را آغاز میکند و در زمان جنینی صداها از طریق مایع آمنیوتیک یا مایع جنینی به گوش کودک منتقل میشوند. پس میتوان گفت که نوزاد (کودکی که تازه متولد شده) در واقع با یک تجربۀ شنیداری به اندازه نیمی از یک سال قدم به دنیا میگذارد. در واقع نوزاد به مدت ۶ ماه تجربه شنیدن دارد. البته دانش، آگاهی و تحقیقات ما در مورد این دوره پیش از تولد بسیار اندک است.
محیط گوش کردن
متخصصین، مربیان و والدین باید محیطی را برای گوش کردن کودک فراهم سازند که کمیت و کیفیت تجربه های شنیداری او را محدود ننماید. قبل از دریافت سمعک، کودک دچار افت شنوایی، تجاربی را در مورد طعم، بو، حس و دید اشیاء بدست آورده بدون آنکه بداند که این اشیا صدایی هم دارند. پس از دریافت سمعک، کودک باید این اطلاعات شنوایی جدید را به ادراکات قبلی خود و همین طور تجارب و آموزه های آیندۀ خود پیوند دهد. در این روند، والدین توجه کودکشان را به جنبه های خاصی از تجربه ها معطوف میدارند و لاجرم نحوۀ پاسخ دهی کودک به دنیایش را و چگونگی دریافت و درک او را تعیین میکنند.
محیط گوش کردن غیر زبانشناختی
والدین کودک ناشنوا باید توجه کودکشان را به سمت جنبه های شنیداری تجارب روزمره جلب نمایند. این کار باید به مجرد تجویز سمعک و با سرعت هرچه تمامتر انجام شود. در مورد یک نوزاد یا یک طفل کم سن و سال، جلب توجه کردن کودک به صدا کاری دشوار است ولی موضوعی بسیار مهم میباشد. والدین میتوانند با کنترل عواملی که باعث حواس پرتی صوتی میشوند توانایی های کودک را در تولید و ایجاد پاسخ های شنوایی تقویت کنند. مثلاً در زمان صرف غذا بهتر است صداهایی مثل صدای تلویزیون حذف یا کم شده و یا در زمان خوردن نهار ماشین لباسشویی (اگر محل صرف غذا آشپزخانه یا در هال است که صدای این وسیله میتواند مزاحمت ایجاد نماید) خاموش باشد. بهتر است در زمانهایی که افراد خانواده با هم صحبت نمی کنند (یا اصطلاحاً در زمانهای غیرمحاورهای) رادیو یا تلویزیون روشن باشد.
افت شنوایی کیفیت صوتی صداهای واصله را کاهش میدهد و اصطلاحاً ورودی زبانی (Language) را مختل می نماید. حال اگر والدین بتوانند این صداهای مزاحم را در محیط کنترل کنند کمک زیادی به کودک خود کردهاند. ایجاد یک موقعیت «ساختارمند» یا «مرحله ای» توسط والدین و مربیان و متخصصین در بخاطر سپاری یا یادآوری وقایع شنوایی رخ داده کمک میکند. مثلاً والدین میتوانند به افرادی که به خانه ایشان می آیند توصیه کنند که بجای اینکه یکبار زنگ درب را بزنند چندبار این کار را انجام دهند تا بتوانند بهتر و بیشتر توجه کودک شان را به این صدا جلب نمایند و این کار را تا مدتی انجام دهند که کودک بطور خودبخود به این صدا توجه نماید. یا والدین میتوانند حمام کردن کودک را مرحله ای انجام دهند تا کودک بتواند شانس شنیدن صداهایی مثل صدای درآوردن لباس ها، شرشر و پاشیدن آب، پرت شدن اسباب بازی در آب یا صدای شلاپ شلاپ آب را به کمک سمعک داشته باشد. پس باید این برنامه ریزی های مرحله ای را به والدین آموخت.
محیط گوش کردن زبانشناختی
جلب توجه به وقایع شنوایی غیر زبانشناسی (مثل صدای قدم ها، دست زدن، زنگ درب، شر شر آب و غیره) در روند توانبخشی شنیداری اهمیت زیادی دارد. اما در کنار آن باید به وقایع زبان شناسی (مثل حرف زدن، صدای حروف) توجه ویژه نمود چرا که هدف نهایی ما این است که توانایی زبانی محاوره ای در کودک شکل بگیرد. بهترین راه این است که محیط کودک از نظر پیام های زبانشناسی غنی باشد یعنی والدین تا آنجا که میتوانند راجع به مردم، اشیاء و فعالیت ها بیشتر حرف بزنند و جمله بسازند و سعی کنند هر موضوعی را بصورت گفتاری شرح دهند. این توضیحات کلامی باید ساده، قابل فهم و جالب باشند و در آنها از جملات، عبارات و کلمات تکراری استفاده شود. این جملات باید با افکار، احساسات و موارد مورد توجه کودک منطبق باشند. این اقدامات بتدریج ساختار واژه و کلمه ای کودک را میسازند و کیفیت کلام طبیعی کودک را شکل میدهند.
تاثیر والدین و کودک بر یکدیگر
چون یادگیری مناسب و درست شنوایی به تعامل و تبادل بین والدین و کودکان وابسته است اگر یک ارتباط مثبت و خوب بین این دو طرف برقرار شود (یعنی بین کودک و پدر و مادر) یادگیری در کودک هم تسریع میشود و هم وسیع و بهتر. در این راستا کودک دچار نقص شنوایی را باید بعنوان یک مشارکت کننده فعال در امر شنیدان تلقی کرد. در این تشریک مساعی هر یک از طرفین تغییر نقش میدهند به شکلی که برخی مواقع والدین نقش گوینده و گاه نقش شنونده و برخی مواقع کودک نقش گوینده و گاه نقش شنونده را بازی میکنند. والدین باید حالت تعادل را در ایفای این دو نقش مدنظر داشته باشند.
تجربه های شنوایی
آخرین مرحله یا مولفه در ایجاد یک محیط برای گوش کردن آن است که محدودۀ کاملی از تجربه های یادگیری-گوش کردن برای کودک فراهم شود. ایجاد این حالت در زمان پیش مدرسه بدون کمک والدین میسر نمیشود. ایجاد تجربه های متنوع و در کنار آن کنترل و پایش والدین، شرایط و فضای یادگیری کودک را تا حد زیادی وسیع میکند. خوش به حال کودکی که فرصت یادگیری «گوش دادن» را در محیطهای متنوع و مختلفی مثل میهمانی ها، شهربازی ها، در حالت نجوا، محیط های آرام که شدت صدا در آنها کم است (مثل مساجد، کلیساها، … ) محیط هایی مثل کارواش، تعمیرگاه و غیره داشته باشد.
چون سن طلایی یادگیری سه سال اول زندگی است پس خلق محیط های مناسب برای گوش کردن و شنیدن را نباید به شانس و اقبال سپرد.